نورآّباد مرکزی |
کاکاوند |
|
به نام مهربانی
زیباترین واژه آغاز
و به نام دوست
که اندیشه اش ...
خیالش ...
فکر با هم بودنش ...
انگیزه ی بودن ...
نوشتن ...
اندیشیدن ...
و سفر کردن ...
به دور دست را بیدار می کند ...
استاد جهانگیر ریاضی کتاب مجموعه شعر «پنجره ها»
به خشنودی اهورامزدا اشم وهو (3بار) من اقرار دارم که زرتشتی و مزدا کیش هستم دین من آیین اهوراست و دشمن دیوها می باشم
بشنود ک فروهر پاکان
ما می ستاییم اهورامزدا که سر چشمه کلیه اشیاء است اهورامزدایی که فروغ و سرشار است.
ما می ستاییم امشاسپندانی که از روی دانش حکم فرمایند.
و ما می ستاییم گاتها را سروران حقیقت اند و در بالین و نمو کردن اشیاء یاری کردند .
و ما می ستاییم اهنودگات را که سرور راستی و پاکی است .
و مامی ستاییم اشتودت را که سرور راستی و پاکی است .
و ما می ستاییم سپنتمد گات را که سرور راستی و پاکی است.
و ما می ستاییم وهو خشتر گات را که سرور راستی و پاکی است.
و ما می ستاییم وهشتواشت گات را که سرور راستی و پاکی است .
*ما می ستاییم همه فروهران نیکان و دلبران و خیر خواهان را .
اهونور نگهدار بدن است.
از ایران قدیم دو یادگار خطی در دو زبان مختلف ولی نزدیک به هم باقی ماند یکی ب زبان جنوب غربی ایران که به خطوط میخی به فرمان پادشاه بزرگ هخامنشی در بدنه سنگ خاراها و کوها و دیواره های قصور وظروف و مهرها کنده شد دیگری به زبان شمال غربی که به خط اوستا نوشته گردید اولی از چپ به راست و دومی از راست ب چپ نوشته می شود که روی سنگ ها نقش بسته شد و نخستین خط میخی در کوه بهستان (بیستون ) به فرمان داریوش کنده شد و آخرین خط در فارس به حکم اردشیر سوم در بدنه دیوار قصر خسروی نقش یافت اما اوستا در سینه فناپذیر پیروان آیین مزد یسنا و یا روی چرم ستوران و کاغذ سست نقش بسته بود که از آسیب روزگار ایمن نماند ، که فقط هشتاد و سه هزار کلمه در اوستای کنونی به یادگار مانده است
ز نیکی دهش یافته ام کام و نام ......سوی گیتی آمد بدل شاد کام
همه جاودان آگهی یافتند ..........به پیکار زرتشت بشتافتند
همه نره دیوان ناپاک وار .......... ا با لشکر سهمگین بی شمار
چون دیدند فرزانه زرتشت را .........بدندان گرفتند انگشت را
بیش از ده شکل برای اسم و خشور باستان در زبان فارسی وجود دارد از قبیل زارتشت* زرتهشت *زره تشت *زره هشت و ........ که معمول آن زرتشت میباشد پیغمبر در گاتها خودرا زرتشتر سپتمه که این اسم را سپنتمان یا اسپنتمان میگوییم ظاهرا معنی آن نژاد سفید یا از خاندان سفید باشد یا به معنی ستاینده ستاره و...... میباشد
اسم اوستا مانند کلمه زرتشت در زبان فارسی دارای اشکال عدیده می باشد از این قبیل است اوستا .ابستا . استا . وستا. افستا. اپستا و آنچه معمول تر است اوستا که از کلمه پهلوی اویستاک و یا اوستاک گرفته شده است
کتاب زردتشت قسمت های فراوانی دارد که فقط سخنان زرتشت پیامبر نیست و مربوط به همه است ولی یک قسمت از آن مربوط به کل سخنان گران بهای زرتشت است به نام گاتها این کتاب شامل بخش های زیادی است که مربوط به قبل از زرتشت میشود
ورود به نیایشگاههای مجازی تاریخبوک :
.برای بهرهگیری از همه داشتههای تارنما؛ درون شوید ، نامنوییسی کنید یا بیشتر بدانید .
سلسله شاهان امپراتوری هخامنشی به دبیره میخی پارسی باستان
سرآغاز اهنوت گاتها- یسنا هات ٢٨
.سراسر اندیشه و گفتار و کردار اشو زرتشت
یانش (بینش) است.
بشود که آن گسترش دهندگان همیشه جاوید
گاتها را پیش گیرند و گسترش دهند.
نماز به شما ای گاتهای اشو،
ای سرودهای راستین.
یانیم مَنو یانیم وَچو یانیم شْـیَئوتْنِم
Yā-nim ma-no yā -nim va-čo y ā-nim šyao-θnem
اَشَـئونوُ زَرَتوشـْتْـرَهِ
ašauno Zaraθuštrahe.
فْـرا اَمِـشا سْـپِنتا گـاتـائـو گِئورْوائین
frā a-mešā spentā Gāθå geurvāin
nemo ve Gāθå ašaoniš
داستان حمله به ایران در شاهنامه لکی لرستان
رو نیان براه، ایران بی خبر ایرانی خاموش کس نکرد گذر ناگاه داخل بین به شاره ایران او شاره یکسر، کردشان ویران ایرانی دعوای سیرت مکردن بوینه شیران، حمله آوردن
کتاب «شاهنامه لکی» به کوشش و همت والای استاد « حمید ایزدپناه » سال 1384 توسط انتشارات اساطیر در تهران چاپ شده است . به نوشته استاد ایزدپناه ، در کتاب شاهنامه لکی لرستان ( با دونسخه 104 صفحه ای با1467 بیت و 256 صفحه ای با 3033 بیت) نه نشانی از سراینده و نه تاریخی از سرودن اشعار و یا تحریر آن دیده نمی شود . نقل است در زمان شاه رستم عباسی اتابک لر کوچک (873 تا 930 هجری قمری) به فرمان وی شاهنامه ای بزبان لکی و با وزن هجایی که در لرستان آن زمان معمول بوده بنام او سروده اند . داستان حماسی رزمی شاهنامه لکی لرستان با تفاوت هایی در نام شهرها و اشخاص آن در مناطق بین دماوند تا سیستان ،همان موضوع «جنگ همایون » است که فردوسی در شاهنامه آورده است . جنگ همایون به توصیف فردوسی در دامنه کوه همایون میان توس و کاموس و فریبرز اتفاق افتاده ولی در «شاهنامه لکی» ایرانیان و تورانیان در «شابک تپه» با هم نبرد کرده و فریبرز پهلوان ایران از گرسیورز فرمانده توران شکست می خورد. اشعار شاهنامه لکی لرستان شامل داستانهایی از آگاه شده فرامرز و جهانگیر از شکست ایرانیان، داستان جستجوی دلاوران و کنیز ایرانی، خبر آوردن رهام کابلی از اردوی تورانیان، جنگ کوزیب ماچینی با سام، باخبر شدن کیخسرو از ویرانی ایران، رسیدن چاپار به زابل و آوردن خبر برای رستم، یافتن زرعلی توسط رستم تاج بخش، فرستادن قاصد اورنگ به خدمت زواره در زابل ، حمله رستم به سپاه توران و بالاخره رزم برزو با سپاه توران است . گزیده هایی از شاهنامه لکی لرستان:
| |
شیران و بوران طایفه دستان (شیرها و ببرهای طایفه دستان) ایسه خالین ولایت ایران (کنون که خالیست سرزمین ایران) بکرون چپو تمامی ایران (غارت بکنید همه ایران را) خبر میاوو ، و سیستان زمین (خبر آوردند به سیستان زمین) پیلتن میو جه ایران نوه (پهلوان میشه تو ایران نباشه؟) مپوشو اسباب ، پری رزم کین (لباس رزم می پوشند سینه به سینه) به رخش گلگون او مبو سوار (وقتی رستم به رخشش میشه سوار) یه کاری به سر ایران باورن (بلایی به سر ایران بیآرند) چپر، راهی بو پری سرحدان (چاپار راهی شد بسوی مرزها) اون سپاو سان، بکیشان و پس ( آن سپاه و سان را به پس بکشند) چپر ، راهی بو ، پی قاخان چین (چاپار راهی شد پی خاقان چین) او شو نوشانوش، جام باده بی ( اون شب نوش و نوش جام باده بود) صدای خوش خوانان بلند بی او شو (صدا خواننده ها بلند بود اون شب) ناگاه میسره ، داخل بی و هم (ناگه جناح چپ میدان رفتند توی هم) به حکم فرمان ، فرد فریاد رس (از حکم و فرمان خدای فریاد رس) رو نیان براه، ایران بی خبر ( رو بسو ایران و ایرانی ها بی خبر) ناگاه داخل بین به شاره ایران (یکباره حمله بردند به شهرهای ایران) نعره ی دلیران ایران و تور بی (فریاد دلیران ایران و توران بود) کزه ی سر سنان ، نه جرگ مردان (سوزش نوک سنان در جگر مردان) ایرانی دعوای سیرت مکردن (ایرانی ها جنگ با غیرت می کردند) تورانی ،دلشاد غارت بی شمار (تورانیان شادمان از غارت بسیار) حون رومیدو، جاری بی چون جو (خون تو میدان چون جوی جاری بود) شصت هزار بی ریش بی اسیر کُریا ( شصت هزار جوان به اسیری بردند) شصت هزار کنیز بورده بردن ( شصت هزار کنیز و برده بردند) شصت هزار اسپان ، بدوی بردن (شصت هزار اسب را باخود بردند) دستم دامانتان مردان شیران (دست به دامانتان ای شیر مردان) سرچشمه ایران، خاک سیستانن (سرچشمه ایران خاکِ سیستانه) ..... |
راهی بین لوان پری سیستان (روانه شدند بسوی سیستان) کس پیدا نین جه نره شیران (پیدا نمیشه توش از نره شیران) بستانون قصاص، جه نره شیران (قصاص بکنید نره شیران را) ولای پیلتن ، بور سهمگین (نزدِ پهلوان ببر سهمگین) بو دنگ دلیران بو شیران نوه (یا ایران تهی ازدلآوران باشه؟) چنی دلیران قهرمان قین (همه دلاورمردان از بهر کینه) سپای تورانی مکرو فرار (سپاه توران همگی می کنند فرار) اسیر ایرانی ، پی توران برون (اسیر ایرانی به توران می برند) حاضر بان نی جاه ، شیران و بوران (تاحاضر بشند اونجا شیرا و ببرها) هنی ایرانی ، نکیشان نفس (بازهم ایرانی ها نتونند نفس بکشند) جم ببو سپاه ، پی ایران زمین (جمع کنند سپاهِ حمله به ایران زمین) بساط مجلس ، گشت اماده بی (بساط مجلس جملگی آماده بود) مجلس هراسان، کس نکردش خو (مجلس هراسان کس نخوابید اون شب) میمنه پیچ ورد ، چوین مار ارقم ( جناح راست بهم پیچیدند چون مار ارقم) سحر ظاهر بی ، کس نبی و کس ( روزگاری شد که کسی نبود به کس) ایرانی خاموش کس نکرد گذر (همه ایرانیها خواب،کس نمیکرد گذر) او شاره یکسر، کردشان ویران (اون شهرها رو همه یکسره کردند ویران) زمین، هراسان سم ستور بی (زمین هراسان ز ُسم ستوران بود) اجل حاضر بی، مردان سرگردان (مرگ حاضر بود و مردان سرگردان) بوینه شیران، حمله آوردن (چون شیر به سودشمن حمله می کردند) خالی مکردن عرصه کارزار ( نکردند خالی میدان کارزار) واویلا و هاوار ، افغان و رورو ( گریه و زاری فغان بود و رود) شصت هزار ریش دار سرشان بُریا (شصت هزار مسن را سر بریدند) شصت هزار ممکه ، زنان پی کردن (شصت هزار زن را سینه بریدند) شصت هزار خیمه غارت کردن (شصت هزار خیمه را غارت نمودند) اگر فرارکن، بد نامن ایران (چو بگریزید بدنامیست بر ایران) پی چیشن؟ که جاکه ی پور دستانن (پی چیستید؟ که جایگاه پور دستانه) ....... |
نورآباد شهری است در شمال غرب استان لرستان. این شهر مرکز شهرستان دلفان است و آب و هوایی سرد و کوهستانی و طبیعتی زیبا برای گردشگری دارد. این شهر یکی از پنج شهر با ارتفاع بیش از ۲۰۰۰ متر از سطح دریا در ایران است که درسال ۶۴ به همت نماینده وقت از بخش داری به فرمانداری تغییر وضعیت داد همچنین نام قدیمی این شهر (دُم آیزه)بودهاست. از مناطق دیدنی و زیارتی آن میتوان به محراب کوه و آرامگاه امامزاده ابراهیم(ملقب به بابابزرگ) و امامزاده پیرمحمد اشاره کرد.
زبان :
طوایف لک ساکن دلفان به زبان لکی مکالمه میکنند. گویش لکی
از زبانهای ایرانی شاخه شمال غربی است . زبان شناسان لکی را قدیمی ترین
زبان ایرانی می دانند حدود یکونیم میلیون نفر شامل یک میلیون نفر با زبان مادری به این زبان سخن میگویند
جمعیت :
بنا بر سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰ مرکز آمار ایران، جمعیت نورآباد لرستان۶۰،۲۳۴ نفر بودهاست.
موقعت جغرافیایی :
فاصله این شهر تا مرکز استان یعنی شهر خرمآباد ۸۵ کیلومتر، تا کرمانشاه ۹۵ کیلومتر، تا تهران ۵۷۵ کیلومتر و تا نهاوند ۶۰ کیلومتر است. محدوده این شهرستان در موقعیت جغرافیایی ۴۷ درجه و ۲۷ دقیقه تا ۴۸ درجه و ۱۸ دقیقه طول جغرافیایی شرقی نصف النهار گرینویچ و ۳۳ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۳۴ درجه و ۱۸ دقیقه عرض جغرافیایی شمالی واقع شده به نحوی که گستردگی در طول ۵۲ دقیقه و در عرض ۲۸ دقیقه نشان میدهد، در طول جغرافیایی بیشتری کشیده شده است که از جهت اختلاف میزان انرژی خورشیدی دریافتی قابل ملاحظه نیست، به همین علت نقاط شرق و غرب این شهرداری حدود ۴ دقیقه اختلاف ساعت دارند.
آفرینامه و ویسپوخاترم
****************
آفرینامه / آفرینامی :
برای شهریار و سرور کشور بالاترین توانایی و پیروزی آرزو داریم . برای او
زندگانی دراز، تندرستی و سرافرازی را خواستاریم تا در نبرد با کژاندیشان و
کینه توزان پیروز شود هیچگاه اندیشه ، گفتارو کردار بد به سراغ او نیاید .
ویسپوخاترم :
آرزو داریم که همواره اندیشه ، گفتار و کردار نیک به سراغ ما آید تا ما نیز از زمره نیکوکاران روزگار خود باشیم .
آفرینامه - ویسپو خاترم ، بخشی از سرود خرده اوستا است که به هنگام برگزاری جشن ها به ویژه گاهنبار خوانده می شود. دربخش آفرینامه موبد نخست یک شاخه مورد را با دست راست خود به سوی بالا برافراشته می کند و در قسمت دوم یعنی ویسپوخاترم دو شاخه از مورد را بالا می برد و در هر دو مورد باشندگان در مراسم انگشت نشانه دست راست و کناری آن را رو به آسمان بالا می گیرند تا در سخنانی که موبد به زبان اوستایی می سراید هم کلام شده باشند سپس باور خود را با حرکت دست خود می بوسند و بر دیده می گذارند .
برگرفته از تارنمای موبد کورش نیکنام
نام و نسبت زمانی ماههای سال در تقویمهای مختلف
ماههای بابلی |
ماههای یهودی |
ماههای پارسی |
ماههای ایرانی |
ماههای میلادی |
|
Nisannu |
Nisan |
آدوکانیش - Adukanaiša |
فروردین |
مارچ - آوریل |
I |
Ajaru |
Iyyar |
ثوراواهار - Thûravâhara |
اردیبهشت |
آوریل - می |
II |
Simanu |
Sivan |
ثایگرثیش -Thâigaciš |
خرداد |
می - جون |
III |
Du'ûzu |
Tammuz |
گرماپد- Garmapada |
تیر |
جون - جولای |
IV |
Âbu |
Ab |
درن بازیش - Turnabaziš |
مرداد |
جولای - آگوست |
V |
Ulûlu |
Elul |
کارباشیا - Karbašiyaš |
شهریور |
آگوست - سپتامبر |
VI |
Tašrîtu |
Tishri |
باگایادیش- Bâgayâdiš |
مهر |
سپتامبر - اکتبر |
VII |
Arahsamna |
Marheshvan |
(ورگزن)مرکزن - Markâsanaš |
آبان |
اکتبر - نوامبر |
VIII |
Kislîmu |
Kislev |
آثریاد - Âçiyâdiya |
آذر |
نوامبر - دسامبر |
IX |
Tebêtu |
Tebeth |
آنامک - Anâmaka |
دی |
دسامبر - ژانویه |
X |
Šabatu |
Shebat |
سامیا - Samiyamašش |
بهمن |
ژانویه - فوریه |
XI |
Addaru |
Adar |
ویاخنا - Viyaxana |
اسفند |
فوریه - مارچ |
X |
اخترشناسان 2500 سال پیش قواعد حرکت خورشید ماه و سیاره ها و ستارگان را می شناختند و دوره های ساروسی را استخراج کرده بودند و می توانستند پدیده هایی مانند خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی را پیش بینی کنند.در کتیبه ای که از داریوش اول به تازگی به دست آمده حتی محل رویت خورشیدگرفتگی نیز پیش بینی شده است. یکی از اختر شناسان آن دوره نابوریمانو بوده است او در دوران پادشاهی کمبوجیه فعالیت خود را آغاز کرد و کتیبه معروف کمبوجیه 400 که به رصد ماه و مشتری و زهره و زحل و مریخ پرداخته اثر اوست. کتیبه ها حاکی از آن است که در سالهای 550 تا 330 پیش از میلاد علم ستاره شناسی به اوج خود رسیده است و در همه سرزمینهای تابعه ایران تاثیر داشته است.در زمان داریوش اول دانشمندی ایرانی به مصر اعزام شد و مامور تشکیل بنیادهای علمی در مصر بود. دانشمندان یونانی زیادی در قرن ششم پیش از میلاد به ایران سفر کردند که در میان آنها فیثاغورث نیز بوده است.آنها پس از بازگشت در اسپارت آفتاب سنج نیز ساختند
در زمان کمبوجیه مشتری رصد شد و پی به حرکت آن سیاره بردند و اسن مطلب در زمان داریوش اول منتشر شد و به دنبال آن زحل و مریخ نیز رصد شدند و گردش آنها به اثبات رسید
در زمان غارت اسکندر برادرزاده ارسطو نیز عضو ارتش او بوده و برای عمویش متون نجومی هخامنشی را هدیه می برد. سپاه اسکندر متونی را که به نظرشان بی ارزش می آمده را از بین می بردند و آنهایی را که برایشان اهمیت داشت را به یونان میبردند. سالهای بعد اختر شناسی به دست افراد سود جو افتاد و با جادو و خرافات آمیخت و از حالت علم طبیعی خارج شد
فرضیه ای توسط آقای رضا مرادی غیاث آبادی اعلام شده است که بنایی که ما آنرا به نام کعبه زرتشت می شناسیم و در نقش رستم قرار دارد رصد خانه بوده است. برای اطلاعات بیشتر به کتاب ایشان به نام رصد خانه خورشیدی نقش رستم رجوع کنید